نه فقط به خاطر اینکه رئیس جمهور دلهایی خوشا به حالت چون آقایم به آغوشت کشید
جاده
چشمانم خط جاده را دنبال می کند تا به پاهایش برسد… نکند این راه را اشتباه به انتظار نشسته ام!؟
بوسه خورشید
خورشید خم شد؛ از گرمی بوسه اش ترسیدی! دل خورشید شکست، هوا سرد شد؛ بوسه خورشید را آرزو کردی. گرمی لبهایش را نفهمیدی…
اسماعیل
بالاخره مادر شد. تاتی تاتی بزرگش کرد… فرستادش. اسماعیل هنوز از جبهه نیامده! از او خبر داری؟
باران
کیلومترها، از آسمان، به شوقِ بوسیدنِ تو آمده است و تو بی رحمانه، با چترت، بوسه اش را رد می کنی؟ قطره امیدوار بخار می […]
شهید
خیسی خاک را خدا هم حس کرد و ندائی آمد: از سجده بر خاک به افلاک بیا، که پذیرفته شدی. خوشا به حالش؛ شهید شد…