تا امروز، از اول ازدواج مان، تنها دو بار از هشت بار اسباب کشی را حاضر بوده ام و بقیه هشت بار و به رسم معمول، خانم در مبداء، مادر خانم در مقصد، کارگرها در مسیر و من در محل کار، مشغول به کار!…
امروز کوچیدیم؛ از خانه ای کوچکتر به خانه ای بزرگتر؛ دقیقا ۱۱۰ متر بنا، متری ۵۷۰ هزار تومان؛ و من با اینکه از بدهی بیزارم، وام دار امام رئوف شدم تا ۲۰ میلیون وام مهر را به همراه ۸ میلیون قرض از یک دوست، یکجا کنم و این بارِ دین، با تمام داراییم ترکیب که شد، شد کل سرمایه مالی زندگیم که زدمش به نام کسی که این چند سال سختی را صبر کرد و باز هم صبر می کند؛ یعنی همسرم.
خانه ما در پیشوا است؛ پیشوای انقلاب و مبداء قیام ۱۵ خرداد، شهری که “اساسا مرکز شهادت” است و واصف این وصف ظریف، امام خامنه ای است.
از آخر این هفته که به رسم چند سال اخیر پس از شش روز نوکری مردم به خانه می روم، خانواده چهار نفره ما شامل من و همسر و دو فرزندمان زیر این سقف جدید جمع می شویم و خدا را بخاطر همه ی چیزهایی که به کرم ارزانی مان کرده است، شکر می کنیم.
هر یک به زبانی و من با زبان عجز و نگاهی از سر ارادت از او می خواهم رئیس جمهور عزیزم را به پاداش صاحب خانه کردن ما و همه همسایگان مان هم که شده، از شر شیطانِ انحراف دور نگه دارد…
جدیدا نوشته هاتون سبک بهتری پیدا کرده و خیلی خوبه که در آخر پاراگرافتون دعایی می کنید که خیلی ها پشتش آمین میگن . . .