برای کسی چون بنده، که گنجها را برای گنجه میستانم و معرفتم به کسب معرفتی از معارف هم نمیرسد، تفأل راهگشاترین راه است!
از ضبط مناظرۀ «بهروز» که برگشتم، حال و هوایِ حواشیِ آن و چیزهایی که از میلِ برخی دوستان به فیسبوکِ آمریکایی شنیده بودم، احوالم را کمی مشوش کرده بود و تلاش میکردم آنچه گوشهایم شنیده است را در زودپز مغزم، زود بپزم! اما آنقدر ناپز بود که ناچارم کرد گنجی را از گنجه بیرون کشم و راهگشاترین راه را پی گیرم.
نتیجه تفألِ مشترک با شریکِ زندگیام به گنج، شد خطبه ۳۴ نهجالبلاغه که با عبارتِ «اُف بر شما» آغازشده و هنوز رنگِ خونِ دلهایِ امیرِ مؤمنان را به چشمانِ بیبصیرتِ امثالِ من نیز نمایان میکرد و اشک را جاری و تن را از ترسِ غضبِ خدا، لرزان…
امیر عاشقان در بخشی از خطبه آتشینِ خود، با ذوالفقار برّان زبانشان فرمان خدا را اینگونه بر گوشِ خفتگان مینوازند:
وَاللّهِ اِنَّ امْرَءاً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ، وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ، وَ یَفْری جِلْدَهُ، لَعَظیمٌ عَجْزُهُ، ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ. اَنْتَ فَکُنْ ذاکَ اِنْ شِئْتَ، فَاَمّا اَنَا فَوَاللّهِ دونان اُعْطِیَ ذلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّهِ تَطیرُ مِنْهُ فَراشُ الْهامِ، وَ تَطیحُ السَّواعِدُ وَ الاقْدامُ، وَ یَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذلِکَ ما یَشاءُ.
سوگند به حق، کسی که زمینۀ سلطۀ دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را بکَند، عجز و بی غیرتیش بزرگ است و دلش که در قفسه سینهاش جای دارد، ناتوان و ضعیف!
تو اگر میخواهی اینگونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصتِ سلطه به دشمن بدهم، با شمشیرِ مَشرَفی چنان بزنم که استخوان ریزههایِ سرش بپرد و بازو و قدمش قطع شـود و بعد از آن خداونـد هر چـه را خواهـد انجام دهـد.
بگذارید نتیجهگیری از بیانِ فصیحِ مولا را همچون مناظرۀ قیچی کاری شدۀ پخششده، به عهده خود شما بگذارم، در پاسخ به اینکه:
آیا فیسبوک «زمینۀ سلطۀ دشمن» بر ما را فراهم میکند؟ و در صورت حضور جسم امام در میان ما، موضعِ امیرالمؤمنین (ع) در رابطه با امثال فیسبوک چه میبود؟
– شمشیرِ مَشرَفی، منصوب به «مَشرَف» یکی از شهرهای یمن است که شمشیرهای آبدیده اش، معروف بوده است.