Posted on

آشوب!در دلم آشوب است

انقلابی بر پاست

شاید این بار حکومت به شقایق برسد

حاکم قلب من از ترس به خود می لرزد

وضع چشمم ابریست

مردم سینه من غمگینند

مالک قبلیشان خائن بود

دل من آشوب است

مردم قلب من از ظلم به تنگ آمده اند

شاه این قلب برون خواهد رفت

و دوباره سر و سامان به دلم خواهم داد

“اندکی صبر، سحر نزدیک است”…

13 Replies to “شورش”

  1. بازتاب: گروه جوانی
  2. بازتاب: رامیم
  3. بازتاب: Najafabad
  4. بازتاب: رامیم
  5. سلام شیرازی ها شهر نارنجستان .گروهی مینویسید؟؟ سلامم را جمعی دادم چون فک کردم این وبلاگ برای نه یک نفر بلکه چند نفری هست!! شاید اشتباه باشد نمی دانم. ای دریغ
    + کنارش زنده بودم.
    برای شادی روحم صلوات
    قشنگ بود
    تک پیامک هایتان را خواندم ولذت بردم اگر دانش اموز می ماندم وکلاس زبان فارسیمان تشکیل می شد روی تخته قبل ورود معلم چند تایی از این پیامک ها را می نگاشتم ومی دانستم بچه ها ومعلممان چقدر لذت خواهند برد

    1. سلام
      از ابراز لطفتان ممنونم…
      البته متن های کوتاهی که خواندید نوشته هائی است از حقیر، که نام آنان را متن کوتاه ادبی گذاشته ام…
      خوشحالم که خوشتان آمد.
      ضمنا همه اینها را خودم به تنهائی نوشته ام!!!
      ولی دوستانی دارم که در جاهای دیگر تارنویسی می کنند.(که لینک آنان در نوار سمت راست دیده می شود)/.
      .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *